فرشته طرد شده و اهریمن رادیو (Fallen Angel and Radio Demon)

پارت چهارم
مهمونی رسید لوسیفر خیلی خوشحال بود که چنین فردی رو برای رفاقت انتخاب کرده:«میشه بپرسم که اینجا کجاست»الستور اخم کرد:«اردکظ مشنگ هنوز نفهمیدی،ببین میریم داخل میخوام یه چیزی رو بهت بگم»لوسیفر تعجب کرد:«ای بامبی شیطون،چه حرفی»الستور نفس عمیقی کشید :«همچنان اینم سوپرایزه»لوسیفر خیلی از حرف الستور تعجب کرد:«باشه بریم داخل»الستور دست لوسیفر و گرفت و اروم رفت داخل مهمونی
(لوسیفر لبخند دلنشینی روی لبش بود انگار خیلی از این جشن راضی بود نمیدونست که میخوام بهش چی بگم بی صبرانه منتظر بودم که بریم داخل و بهش بگم که چه اتفاقی افتاده)
وارد جشن که شدن لوسیفر خیلی کنجکاو بود:«الستور چی میخوای بگی»الستور اخم کرد:«لطفا منتظر باشید»لوسیفر رفت و یه گوشه نشست:«وایییی»و نشست:«خب...که چی حالا چیکار کنیم»الستور:«خیبب...بریم داخل بار»لوسیفر نگاهی به مردم جهنم کرد که داشتن...
.
.
the end 🎀
.
.
پارت بعدی تا 1۶ تا لایک😆پایان پارت ۴
دیدگاه ها (۸)

پارت5یا حرف میزدن و یا میرقصیدن صدای همهمه میان مردم جمع شده...

فرشته طرد شده و اهریمن رادیو (Fallen Angel and Radio Demon)

فرشته طرد شده و اهریمن رادیو (Fallen Angel and Radio Demon)

فرشته طرد شده و اهریمن رادیو (Fallen Angel and Radio Demon)

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟕عشق مافیاویو بورام یه نفر اومد دنبالم که ببرتم تو عمار...

عشق چیز خوبیه پارت ۱۲ بادیگارد اومد بادیگارد : قربان فهمیدم ...

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۲۸

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط